آیا آدم مطیع و زیردستی هستید؟
آیا دیگران مسیر زندگی شما را کنترل میکنند؟
آیا دوست دارید همۀ اطرافیانتان از شما راضی باشند؟
آیا با نظر دیگران همیشه موافق هستید و با آنها همراهی میکنید؟
آیا وقتی خودتان را در اولویت قرار میدهید، احساس گناه میکنید؟
آیا میترسید اگر مطابق میل دیگران رفتار نکنید، از دست شما خشمگین شوند و شما را طرد کنند؟
آیا چون طاقت دیدن رنج و ناراحتی دیگران را ندارید، از خواستههای آنها اطاعت میکنید؟
این افراد احساس می کنند مجبورند که باید مطیع دیگران باشند و نظر و نیازهای خودشان مهم نیست. چنین افرادی خود را بسیار کمتر از دیگران می بینند و به خاطر ترس از دیگران گوش به فرمان دیگران هستند. این طرحواره به صورت اطاعت کورکورانه یا نافرمانی شدید خود را نشان می دهد.
و در روابط دوستی و عاطفی به صورت زیر عمل می کنند:
- دنبال همسر یا افراد بسیار کنترل کننده یا فرمانده هستند. (تسلیم)
- از روابط عاطفی و اجتماعی و یا پیگیری خواسته هایش دوری می کند. (فرار)
- روی به رفتارهای خشن می آورد و نافرمانی زیادی می کند. (حمله)
و در محل کار بدین صورت که:
شخصی که این طرحواره را دارد در محل کار تلاش زیادی می کند که رضایت بالادستی های خود را فراهم کند. این افراد تلاش می کنند که خشم دیگران را برانگیخته نکنند. دنبال ارتقای موقعیت خود نیستند و فقط می خواهند بالادستی ها راضی باشند. خشم درونی این افراد ممکن است روزی سر باز کند و فوران کندو همین خود باعث می شود که طرف موقعیت کاری خود را هم از دست بدهد.
ریشه های طرح واره اطاعت
- پدرومادرتان بر همۀ جنبههای زندگی شما کنترل و تسلط داشتهاند.
- اگر از دستورات والدین خود نافرمانی میکردید، آنها محبتشان را از شما دریغ میکردند.
- والدین شما اجازه نمیدادند که خودتان تصمیم بگیرید یا انتخاب کنید.
- پدرومادر شما اغلب مشکلات شخص خود را با شما در میان گذاشتهاند و شما فقط شنونده بودهاید.
- اگر کاری را از شما میخواستند و نمیتوانستید آن را انجام دهید، در شما احساس گناه یا خودخواهی را ایجاد میکردند.
- پدرومادر شما افرادی با تقوا و ایثارگر بودند و با ازخودگذشتگی از خواستههایشان، چشمپوشی میکردند و خواستههای دیگران را مهم میدانستند.
- از کودکیتان این حس را داشتید که خواستهها و نظراتتان موردتوجه دیگران نیست.
- در کودکی باید خیلی مراقب رفتارتان بودید تا مبادا دیگران ناراحت شوند.
- همیشه از والدینتان به خاطر اینکه به شما آزادی نمیدادند، عصبانی و ناراحت بودید.
- در کودکی خواهر و برادرتان مثل والدینتان شما را وادار به اطاعت میکردند.
درمان:
درمان این طرحواره از طریق راهبردهای شناختی، تجربی و رفتاری است.
در نظر داشته باشید، همانطور که برای تغییرکردن تلاش میکنید، بدانید و بفهمید هر ذرۀ این فرایند اهمیت خاصی دارد. اطمینان پیدا کنید کاری که میکنید به چه دلیل است. در تمام مدت درمان به عقب نگاه کنید و مسافت طیشده را ببینید. هر وقت تغییری هرچند کوچک ایجاد کردید، زمانی بگذارید و از آن لذت ببرید و از خودتان تشکر کنید و خود را لایق بدانید. بدانید که تلۀ اطاعت در نظر شما درست است، این اطاعت، محور دید شما به خودتان و جهان پیرامونتان است و طبیعتاً این تله برای بقا در وجودتان میجنگد. گاهی با وجود درک پیامدهای منفی، اگر به آن برگردید راحتتر میشوید و آرامش میگیرید. از سرعت اندکِ تغییر ناامید و خسته نشوید. زمان آن رسیده که از ورطۀ انکار نفس و شکست بهآرامی جدا شوید و زندگی را مجدداً به نفع خودتان بسازید
نظرات
پاسخی بگذارید